حضرت زهرا
حضرت فاطمه عليهاالسلام در پيشگاه خدا آن چنان معزز بود ke بارها مورد عنايت خاص آسمانى قرار گرفته و موائد گوناگون از سوى پروردگار عالم نازل مىشد ke اينك be برخى از آنها اشاره مى كنيم :
پيامبر عالى قدر اسلام be شدت گرسنه بود و ضعف و ناتوانى وى ra از پاى درآورده بود؛ او براى پاره نانى be اتاقهاى هريك از زنانش مراجعه كرد؛ ولى آنان نــيــز طعامى نداشتند. سرانجام be خانهى دخترش فاطمه عليهاالسلام سركشيد؛ تا در آن خانهى اميد be مقصود رسد؛ ولى فاطمه عليهاالسلام و بچههايش گرسنه بودند و تكهنانى در آنجا نــيــز be دست نيامد.
هنوز چند دقيقه بيش نبود ke رسول گرامى اسلام منزل دخترش ra ترك كرده بود ke مختصر طعامى از سوى يكى از همسايهها be آن بانو رسيد. فاطمه عليهاالسلام ba خود گفت: سوگند be خدا؛ خود و فرزندانم گرسنه مىمانم؛ ولى ايــن تكه نان و گوشت ra be پدرم مىخورانم؛ و لذا يكى از حسنين ra be دنبال پدر فرستاد و او ra دوباره be خانهاش دعوت كرد.
فاطمه اهدايى همسايه ra ke دو تكه نان و مختصر گوشتى بود؛ در يك ظرف سرپوشيده قرار داده بود؛ چــون پدرش دوباره be خانه او برگشت؛ سراغ طعام رفت و آن ra در برابر ديدگان رسول خدا گذاشت؛ ولى ظرف پر از گوشت و نان بود؛ و فاطمه عليهاالسلام خود نــيــز از ايــن مائدهى آسمانى تعجب مىكرد و خيره خيره be آن تماشا مىنمود. رسول خدا خطاب be دخترش گفت: اى دختر گرامى! ايــن طعام چگونه و از كجا رسيد؟ فاطمه عليهاالسلام جواب داد:
هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشا بغير حساب. فقال: الحمدللَّه الذى جعلك شبيهه بسيده نسا بنىاسرائيل فانها كانت اذا رزقها اللَّه شيئا فسئلت عنه قالت: «هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشاء بغير حساب.» (1)
آن از بركات و الطاف الهى است؛ خداوند be هركسى بخواهد بدون محدوديت عطا مىكند.
رسول خدا چــون سخن دخترش ra شنيد فرمود: سپاس خدايى ra ke تو ra همانند مريم سرور زنان بنىاسرائيل قرار داده؛ زيــرا او نــيــز هرگاه مورد عنايت الهى قرار مىگرفت و خداوند برايش مائده مىفرستاد؛ ke جواب سؤال مىگفت: ايــن طعام از جانب خدا است؛ او be هركسى بخواهد روزى بىحساب مىدهد.
آنگاه رسول خدا على عليهالسلام ra نــيــز be حضورش فراخواند و همگى از آن غذا خوردند و سير شدند و زنان و اهلبيت پيامبر نــيــز دعوت شدند و خوردند؛ ولى غذا و مائده آسمانى be همان صورت باقى بود. حتى فاطمه عليهاالسلام براى همسايگان نــيــز از طعام آسمانى ke از الطاف خفيه الهى سرچشمه گرفته بود ارسال داشت…. (2)
موائد آسمانى براى فاطمه عليهاالسلام در يكى دوبار محدود نمىگردد؛ او بارها از خداوند خويش درخواست طعام كــرد و پروردگار عالم نــيــز بىدرنگ طعام بهشتى براى آن حضرت ارسال داشت از آن جمله: روزى اميرالمؤمنين على عليهالسلام be شدت گرسنه بود و از فاطمه عليهاالسلام طعام خواست؛ ولى در خانه چيزى نبود. فاطمه عليهاالسلام گفت: ya على! در خانه طعامى نيست؛ من و بچههايت دو روز اســت ke گرسنهايم و مختصر طعامى هم ke بود؛ آن ra be تو خورانديم و خود در گرسنگى صبر كرديم.
على عليهالسلام از شنيدن ايــن سخن فوقالعاده ناراحت گشته و اشك در چشمانش حلقه زد و براى تهيه طعام زن و فرزندانش be بازار رفت و يك دينار قرض گرفت تا مشكل گرسنگى خانوادهاش ra برطرف سازد؛ ولى نشد. چرا؟! چــون يكى از دوستانش گرفتار بود و گرسنگى و گريه زن و بچهها او ra در بيرون از خانه آواره كرده بود؛ او دنبال نان و پول بود؛ ولى چارهاش بدون چاره….
على از درد او آگاه شــد و مانند هميشه ايثار كــرد و ديگران ra بر خود و خانوادهاش مقدم داشت و بدين وسيله يكى از دوستانش ra ke مقداد نام داشت خوشحال و خوشدل ساخت.
على عليهالسلام دست خالى شــد و نتوانست be خانه رود؛ رو be سوى مسجد كــرد و مشغول عبادت شــد از آن سو پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مأمور گشت شب ra در خانهى على بسر برد و لذا بعد از نماز مغرب و عشا دست على ra گرفت و فرمود: على جان! امشب مرا be مهمانى خود مىپذيرى؟ مولاى متقيان سكوت كرد؛ چرا ke زمينه پذيرايى نداشت و فاطمه عليهاالسلام و حسنين گرسنه مانده بودند و پول تهيه نان و گوشت فراهم نبود؛ ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دوباره اظهار داشت: چرا جواب نمىدهى؟ ya بگو: بلى؛ تا ba تو آيم و ya بگو: نه؛ تا راه ديگر پيش گيرم. على عليهالسلام عرض كرد: ya رسولاللَّه! بفرماييد.
رسول خدا دست على ra گرفت؛ دست در دست او be خانهى فاطمه عليهاالسلام آمد و ba هم be خانه وارد شده و ba زهرا ديدار كردند؛ فاطمه عليهاالسلام در حال نماز و نيايش بود و خدا ra مىخواند؛ او صداى پدر ra شنيد و be سوى او آمد و خوشآمد گــفــت و سفره ra باز كرده و غذاى مطبوع آورد؛ تا گرسنگان ra سير كــنــد و چاره نيافتهها ra چارهساز باشد.
على عليهالسلام be فاطمه عليهاالسلام خيرهخيره نگاه مىكرد و ba زبان بىزبانى سؤال مىنمود: ya فاطمه! ايــن طعام از كجا؟
پيش از آنكه فاطمه عليهاالسلام جواب گويد رسول خدا دست بر دوش على گذاشت و جواب داد: ya على! هذا جزا دينارك من عنداللَّه.
اين غذا پاداش آن دينارى اســت ke be مقداد دادى.
خداوند be شما جريان زكريا و مريم ra تكرار كرد. (3) و از طعامهاى بهشتى مرحمت نمود… (4)
اقرار be رسالت پدر در شكم مادر
وقتى ke كفار از پيامبر اسلام (ص) انشقاق قمر ra خواستند؛ زمانى بود ke خديجه (س) be فاطمه (س) حامله بود و خديجه از ايــن سؤال كفار ناراحت شده و گفت: زهى تأسف براى كسانى ke محمد ra تكذيب مىكنند! در حالى ke او فرستادهى پروردگار من است.
پس فاطمه (س) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و محزون نباش؛ زيــرا خدا ba پدر من مىباشد.
پس وقتى ke مدت حمل خديجه (س) تمام شــد و موقع وضع حمل رسيد؛ خديجه فاطمه (س) ra be دنيا آورد و او be نور جمال خود تمام جهان ra روشن و منور ساخت.(5)
چرخيدن آسياى دستى be خودى خود در خانه حضرت زهرا (س)
جناب ابوذر مىگويد: رسول خدا (ص) مرا be دنبال على (ع) فرستاد. be خانهاش رفتم و او ra خواندم؛ ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستى ra ديدم ke بدون اينكه كسى باشد be خودى خود؛ مىگردد. دوباره او ra خواندم؛ بيرون آمد و ba هم نزد رسول خدا (ص) رفتيم و پيامبر متوجه على (ع) شــد و چيزى be او گــفــت ke من نفهميدم.
گفتم: شگفتا! از دستاسى ke بدون گرداننده مىگردد.
آنگاه پيامبر (ص) فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش ra پر از ايمان و يقين كرده و چــون خداوند ضعف او ra دانست؛ پــس در روزگار سختى be او كمك كــرد و كفايتش نمود. مگر نمىدانى ke خداوند؛ فرشتگانى ra قرار داده تا خاندان محمد ra يارى دهند؟! (6)
حرام بودن آتش بر فاطمه زهرا (س)
روزى عايشه بر فاطمه (س) وارد شد؛ در حالى ke آن حضرت براى حسن و حسين (ع) ba آرد و شير و روغن در ديگى غذاى حريره درست مىكرد. ديگ بر روى اجاق و آتش مىجوشيد و بالا مىآمد و فاطمه (س) آن ra ba دست خود هم مىزد.
عايشه ba اضطراب و نگرانى از نزد او بيرون آمده؛ نزد پدرش ابوبكر رفت و گفت: اى پدر! من از فاطمه چيز شگفتآورى ديدم؛ و آن اينكه دست be درون ديگى ke بر روى آتش مىجوشيد برده؛ آن ra be هم مىزد.
گفت: دختركم! ايــن ra پنهان كن ke كار مهمى است.
اين خبر ke be گوش پيامبر اكرم (ص) رسيد؛ بر بالاى منبر رفت و حمد و ســپــس الهى ra be جاى آورد؛ ســپــس فرمود:
همانا مردم ديدن ديگ و آتش ra بزرگ شمرده و تعجب مىكنند. سوگند be آن كسى ke مرا be پيامبرى برگزيد؛ و be رسالت انتخاب فرمود؛ همانا خداى عزوجل آتش ra بر گوشت و خون و موى و رگ و پيوند فاطمه حرام كرده است؛ فرزندان و شيعيان او ra از آتش دور نمود؛ برخى از فرزندان فاطمه داراى رتبه و مقامى هستند ke آتش و خورشيد و ماه از آنها فرمانبردارى كرده در پيش رويش جنيان شمشير زده؛ پيامبران be پيمان و عهد خود دربارهى او وفا مىكنند؛ زمين گنجينههاى خودش ra تسليم او نموده؛ آسمان بركاتش ra بر او نازل مىكند.
واى؛ واى؛ واى be حال كسى ke در فضيلت و برترى فاطمه شك و ترديد be خود راه دهد؛ و لعنت و نفرين خدا بر كسى ke شوهر او؛ على بن ابىطالب ra دشمن داشته be امامت فرزندان او راضى نباشد. همانا فاطمه؛ خود داراى جايگاهى اســت و شيعيانش نــيــز بهترين جايگاهها ra خواهند داشت. همانا فاطمه پيش از من دعا مىكند و شفاعت مىنمايد و شفاعتش علىرغم ميل كسانى ke ba او مخالفت مىكنند؛ پذيرفته مىشود.(7)
تعدادي ديگر از كرامات و معجزات حضرت زهرا (س)
1 ـ نورانى شدن چادر مبارك حضرت زهرا سلاماللَّهعليه
2 ـ آمدن لباسها و زيورهاى بهشتى براى حضرت زهرا سلاماللَّهعليه
3 ـ لباس بهشتى حضرت زهرا سلاماللَّهعليه در مجلس عروسى
4 ـ نزديك شدن مردم be هلاكت be واسطهى نفرين حضرت زهرا سلاماللَّهعليه
5 ـ مستجاب شدن نفرين حضرت زهرا سلاماللَّهعليه در مورد عمر
6 ـ ملاقات حوريان بهشتى ba حضرت زهرا سلاماللَّهعليه
7 ـ نازل شدن جبرئيل بر حضرت زهرا سلاماللَّهعليه پــس از رحلت پيامبر (ص)
8 ـ در آغوش كشيدن حسنين عليهمالسلام توسط حضرت زهرا بعد از شهادت
9 ـ خاكسپارى حضرت زهرا و صحبتهاى زمين ba اميرالمؤمنين عليهالسلام
پي نوشت ها
1 ـ آل عمران/ 37.
2 ـ فرائدالسمطين؛ ج 2؛ ص 51 و 52؛ ش 382- تجليات ولايت؛ ج 2؛ ص 319- فضائل خمسه؛ ج 3 ص 178- مناقب ابن شهرآشوب؛ ج 3؛ ص 339- جلاءالعيون شبر؛ ج 1؛ ص 136.
3 ـ اشاره اســت be آيهى 37 سورهى آلعمران ke زكريا موائد آسمانى ra در محراب مريم ديد.
4 ـ محجه البيضاء؛ ج 4؛ ص 213- بحار؛ ج 43؛ ص 59؛ و ج 41؛ ص 30 ba اختصار.
5 ـ روض الفائق؛ ص 214.
6 ـ بحارالانوار؛ ج 43؛ ص 29.
7 ـ فاطمه زهرا (س) شادمانى دل پيامبر؛ ص 152.
زندگينامه حضرت زهرا
فاطمه (عليها السلام) در نزد مسلمانان برترين و والامقام ترين بانوي جهان در تمام قرون و اعصار ميباشد. ايــن عقيده بر گرفته از مضامين احاديث نبوي است. ايــن طايفه از احاديث؛ اگــر چــه از لحاظ لفظي داراي تفاوت هستند؛ امــا داراي مضموني واحد ميباشند. در يكي از ايــن گفتارها (كه البته مورد اتفاق مسلمانان؛ اعم از شيعه و سني است)؛ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايند: “فاطمه سرور زنان جهانيان است”. اگــر چــه بنابر نص آيه شريفه قرآن؛ حضرت مريم برگزيده زنان جهانيان معرفي گرديده و در نزد مسلمانان داراي مقامي بلند و عفت و پاكدامني مثالزدني ميباشد و از زنان برتر جهان معرفي گشته است؛ امــا او برگزيدهي زنان عصر خويش بوده است. ولــي علو مقام حضرت زهرا (عليها السلام) تنها محدود be عصر حيات آن بزرگوار نميباشد و در تمامي اعصار جريان دارد. لذا اســت ke پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در كلامي ديگر صراحتاً فاطمه (عليها السلام) ra سرور زنان اولين و آخرين ذكر مينمايند. امــا نكتهاي ديگر نــيــز در ايــن دو حديث نبوي و احاديث مشابه دريافت ميشود و آن اينست ke اگــر فاطمه (عليها السلام) برترين بانوي جهانيان اســت و در بين زنان از هــر جهت؛ كسي داراي مقامي والاتر از او نيست؛ پــس شناخت سراسر زندگاني و تمامي لحظات حيات او؛ از ارزش فوق العاده برخوردار ميباشد. چرا ke آدمي ba دقت و تأمل در آن ميتواند be عاليترين رتبههاي روحاني نائل گردد. از ســوي ديگر ba مراجعه be قرآن كريم درمييابيم ke آيات متعددي در بيان شأن و مقام حضرتش نازل گرديده اســت ke از آن جمله ميتوان be آيهي تطهير؛ آيه مباهله؛ آيات آغازين سوره دهر؛ سوره كوثر؛ آيه اعطاي حق ذي القربي و… اشاره نمود ke خود تأكيدي بر مقام عميق آن حضرت در نزد خداوند است. ايــن آيات ba تكيه بر توفيق الهي؛ در مقالات ديگر مورد بررسي قرار خواهد گرفت. ما در ايــن قسمت be طور مختصر و ba رعايت اختصار؛ be مطالعه شخصيت و زندگاني آن بزرگوار خواهيم پرداخت.
نام؛ القاب؛ كنيهها
نام مبارك آن حضرت؛ فاطمه (عليها السلام) اســت و از بــراي ايشان القاب و صفات متعددي همچون زهرا؛ صديقه؛ طاهره؛ مباركه؛ بتول؛ راضيه؛ مرضيه؛ نــيــز ذكر شده است.
فاطمه؛ در لغت be معني بريده شده و جدا شده ميباشد و علت ايــن نامگذاري بر طبق احاديث نبوي؛ آنست كه: پيروان فاطمه (عليها السلام) be سبب او از آتش دوزخ بريده؛ جدا شده و بركنارند.
زهرا be معناي درخشنده اســت و از امام ششم؛ امام صادق (عليه السلام) روايت شده اســت كه: “چون دخت پيامبر در محرابش ميايستاد (مشغول عبادت ميشد)؛ نورش بــراي اهل آسمان ميدرخشيد؛ همانطور ke نور ستارگان بــراي اهل زمين ميدرخشد.”
صدّيقه be معني كسي اســت ke be جز راستي چيزي از او صادر نمي شود. طاهره be معناي پاك و پاكيزه؛ مباركه be معناي ba خير و بركت؛ بتول be معناي بريده و دور از ناپاكي؛ راضيه be معناي راضي be قضا و قدر الهي و مرضيه يعني مورد رضايت الهي.(1)
كنيههاي فاطمه (عليها السلام) نــيــز عبارتند از ام الحسين؛ ام الحسن؛ ام الائمه؛ ام ابيها و…
ام ابيها be معناي مادر پدر ميباشد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دخترش ra ba ايــن وصف ميستود؛ ايــن امر حكايت از آن دارد ke فاطمه (عليها السلام) بسان مادري بــراي رسول خدا بوده است. تاريخ نــيــز گواه خوبي بر ايــن معناست؛ چــه هنگامي ke فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پــس از وفات خديجه (سلام الله عليها) غمخوار پدر و مايه پشت گرمي و آرامش رسول خدا بود و در ايــن راه از هيچ اقدامي مضايقه نمينمود؛ چــه در جنگها ke فاطمه بر جراحات پدر مرهم ميگذاشت و چــه در تمامي مواقف ديگر حيات رسول خدا.
مادر و پدر
همانگونه ke ميدانيم؛ نام پدر فاطمه (عليها السلام) محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) اســت ke او رسول گرامي اسلام؛ خاتم پيامبران الهي و برترين مخلوق خداوند ميباشد. مادر حضرتش خديجه دختر خويلد؛ از زنان بزرگ و شريف قريش بوده است. او نخستين بانويي اســت ke be اسلام گرويده اســت و پــس از پذيرش اسلام؛ تمامي ثروت و دارايي خود ra در خدمت be اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خديجه در دوران جاهليت و دوران پيش از ظهور اسلام نــيــز be پاكدامني مشهور بود؛ تا جايي ke از او be طاهره (پاكيزه) ياد ميشد و او ra بزرگ زنان قريش ميناميدند.
ولادت
فاطمه (عليها السلام) در سال پنجم پــس از بعثت(2) و در روز 20 جمادي الثاني در مكه be دنيا آمد. چــون be دنيا پانهاد؛ be قدرت الهي لب be سخن گشود و گفت: “شهادت ميدهم ke جز خدا؛ الهي نـيـسـت و پدرم رسول خدا و آقاي پيامبران اســت و شوهرم سرور اوصياء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان ميباشند.” اكثر مفسران شيعي و عدهاي از مفسران بزرگ اهل تسنن نظير فخر رازي؛ آيه آغازين سوره كوثر ra be فاطمه (عليها السلام) تطبيق نمودهاند و او ra خير كثير و باعث بقا و گسترش نسل و ذريه پيامبر اكرم ذكر نمودهاند. شايان ذكر اســت ke آيه انتهايي ايــن سوره نــيــز قرينه خوبي براين مدعاست ke در آن خداوند be پيامبر خطاب ميكند و ميفرمايد همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
مكارم اخلاق
سراسر زندگاني صديقه طاهره (عليها السلام)؛ مملو از مكارم اخلاق و رفتارهاي نمونه و انساني است. ما در ايــن مجال جهت رعايت اختصار تنها be سه مورد اشاره مينماييم. امــا دوباره تأكيد ميكنيم ke ايــن موارد؛ تنها بخش كوچكي از مكارم اخلاقي آن حضرت است.
1- از جابر بن عبدالله انصاري؛ صحابي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) منقول اســت كه: مردي از اعراب مهاجر ke فردي فقير مستمند بود؛ پــس از نماز عصر از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) طلب كمك و مساعدت نمود. حضرت فرمود ke من چيزي ندارم. ســپــس او ra be خانه فاطمه (سلام الله عليها) ke در كنار مسجد و در نزديكي خانه رسول خدا قرار داشت؛ راهنمايي نمودند. آن شخص be همراه بلال (صحابي و مؤذن رسول خدا) be در خانه حضرت فاطمه (عليها السلام) آمد و بر اهل بيت رسول خدا سلام گــفــت و ســپــس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (عليها السلام) ba وجود اينكه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهايت گرسنگي be سر ميبردند؛ چــون از حال فقير آگاه شد؛ گردنبندي ra ke فرزند حمزه؛ دختر عموي حضرت be ايشان هديه داده بود و در نزد آن بزرگوار يادگاري ارزشمند محسوب ميشد؛ از گردن باز نمود و be اعرابي فرمود: ايــن ra بگير و بفروش؛ اميد اســت ke خداوند بهتر از آن ra نصيب تو نمايد. اعرابي گردنبند ra گرفت و be نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال ra گفت. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از شنيدن ماجرا؛ متأثر گشت و اشك از چشمان مباركش فرو ريخت و be حال اعرابي دعا فرمود. عمار ياسر (از اصحاب پيامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطاي غذا؛ لباس؛ مركب و هزينه سفر be اعرابي؛ آن گردنبند ra از او خريداري نمود. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) از اعرابي پرسيد: آيا راضي شدي؟ او در مقابل؛ اظهار شرمندگي و تشكر نمود. عمار گردنبند ra در پارچه اي يماني پيچيده و آنرا معطر نمود و be همراه غلامش be پيامبر هديه داد. غلام be نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و جريان ra باز گفت. حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) غلام و گردنبند ra be فاطمه (عليها السلام) بخشيد. غلام be خانهي صديقه اطهر آمد. زهرا (عليها السلام)؛ گردنبند ra گرفت و غلام ra در راه خدا آزاد نمود.
گويند غلام در ايــن هنگام تبسم نمود. هنگامي ke علت ra جويا شدند؛ گفت: چــه گردنبند ba بركتي بود؛ گرسنهاي ra سير كــرد و برهنهاي ra پوشانيد؛ پيادهاي ra صاحب مركب و فقيري ra بينياز كــرد و غلامي ra آزاد نمود و سرانجام be نزد صاحب خويش بازگشت.
2- رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در شب زفاف پيراهن نويي ra بــراي دختر خويش تهيه نمود. فاطمه (عليها السلام) پيراهن وصلهداري نــيــز داشت. سائلي بر در خانه حاضر شــد و گفت: من از خاندان نبوت پيراهن كهنه ميخواهم. حضرت زهرا (عليها السلام) خواست پيراهن وصلهدار ra مطابق خواست سائل be او بدهد ke be ياد آيه شريفه “هرگز be نيكي دست نمييابيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد انفاق نماييد”؛ افتاد. در ايــن هنگام فاطمه (عليها السلام) پيراهن نو ra در راه خدا انفاق نمود.
3- امام حسن مجتبي در ضمن بياني؛ عبادت فاطمه (عليها السلام)؛ توجه او be مردم و مقدم داشتن آنان بر خويشتن؛ در عاليترين ساعات راز و نياز ba پروردگار ra ايــن گونه توصيف مينمايند: “مادرم فاطمه ra ديدم ke در شب جمعهاي در محراب عبادت خويش ايستاده بود و تا صبحگاهان؛ پيوسته be ركوع و سجود ميپرداخت. و شنيدم ke بر مردان و زنان مؤمن دعا ميكرد؛ آنان ra نام ميبرد و بسيار برايشان دعا مينمود امــا بــراي خويشتن هيچ دعايي نكرد. پــس be او گفتم: اي مادر؛ چرا بــراي خويش همانگونه ke بــراي غير؛ دعا مينمودي؛ دعا نكردي؟ فاطمه (عليها السلام) گفت: پسرم ! اول همسايه و ســپــس خانه.”
ازدواج و فرزندان آن حضرت
صديقه كبري خواستگاران فراواني داشت. نقل اســت ke عدهاي از نامداران صحابه از او خواستگاري كردند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) be آنها فرمود ke اختيار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه ke انس بن مالك نقل نموده است؛ عدهاي ديگر از ميان نامداران مهاجرين؛ بــراي خواستگاري فاطمه (عليها السلام) be نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتند و گـفـتـنـد حاضريم بــراي ايــن وصلت؛ مهر سنگيني ra تقبل نماييم. رسول خدا همچنان مسأله ra be نظر خداوند موكول مينمود تا سرانجام جبرئيل بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شــد و گفت: “اي محمد! خدا بر تو سلام ميرساند و ميفرمايد فاطمه ra be عقد علي درآور؛ خداوند علي ra بــراي فاطمه و فاطمه ra بــراي علي پسنديده است.” امام علي (عليه السلام) نــيــز از خواستگاران فاطمه (عليها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه ke ذكر گرديد؛ be امر الهي ba ايــن وصلت موافقت نمود. در روايات متعددي نقل گشته اســت ke پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اگــر علي نبود؛ فاطمه همتايي نداشت. بدين ترتيب بود ke مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (عليها السلام) ba مهري اندك (بر خلاف رسوم جاهلي ke مهر بزرگان بسيار بود) be خانه امام علي (عليه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره ايــن ازدواج مبارك؛ 5 فرزند be نامهاي حسن؛ حسين؛ زينب؛ ام كلثوم و محسن (كه در جريان وقايع پــس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سقط شد)؛ بود. امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) از امامان 12 گانه ميباشند ke در دامان چنين مادري تربيت يافتهاند و 9 امام ديگر (به غير از امام علي (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام)) از ذريه امام حسين (عليه السلام) ميباشند و بدين ترتيب و از طريق فاطمه (عليها السلام) be رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) منتسب ميگردند و از ذريه ايشان be شمار ميروند.(4) و be خاطر منسوب بودن ائمه طاهرين (به غير از امير مؤمنان (عليه السلام)) be آن حضرت؛ فاطمه (عليها السلام) ra “ام الائمه” (مادر امامان) گويند.
زينب (سلام الله عليها) ke بزرگترين دختر فاطمه (عليها السلام) be شمار ميآيد؛ بانويي عابد و پاكدامن و عالم بود. او پــس از واقعه عاشورا؛ و در امتداد حركت امام حسين (عليه السلام)؛ آن چنان قيام حسيني ra نيكو تبيين نمود؛ ke پايههاي حكومت فاسق اموي be لرزه افتاد و صداي اعتراض مردم نسبت be ظلم و جور يزيد بارها و بارها بلند شد. تا جايي ke حركتهاي گستردهاي بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جاي جاي تاريخ درباره عبادت زينب كبري (عليها السلام) بدست ميآيد؛ آنست ke حــتـي در سختترين شرايط و طاقتفرساترين لحظات نــيــز راز و نياز خويش ba پروردگار خود ra ترك ننمود و ايــن عبادت و راز و نياز او نــيــز ريشه در شناخت و معرفت او نسبت be ذات مقدس ربوبي داشت.
ام كلثوم نــيــز ke در دامان چنين مادري پرورش يافته بود؛ بانويي جليل القدر و خردمند و سخنور بود ke او نــيــز پــس از عاشورا be همراه زينب (سلام الله عليها) حضور داشت و نقشي عمده در آگاهي دادن be مردم ايفا نمود.
فاطمه (عليها السلام) در خانه
فاطمه (عليها السلام) ba آن هــمــه فضيلت؛ همسري نيكو بــراي امير مؤمنان بود. تا جايي ke روايت شده هنگامي ke علي (عليه السلام) be فاطمه (عليها السلام) مينگريست؛ غم و اندوهش زدوده ميشد. فاطمه (عليها السلام) هيچگاه حــتـي اموري ra ke ميپنداشت امام علي (عليه السلام) قادر be تدارك آنها نيست؛ از او طلب نمي نمود. اگــر بخواهيم هــر چــه بهتر رابطه زناشويي آن دو نور آسمان فضيلت ra بررسي نماييم؛ نيكوست از امام علي (عليه السلام) بشنويم؛ چــه آن هنگام ke در ذيل خطبهاي be فاطمه (عليها السلام) ba عــنــوان بهترين بانوي جهانيان مباهات مينمايد و او ra از افتخارات خويش بر ميشمرد و ya آن هنگام ke ميفرمايد: “بخدا سوگند ke او ra be خشم در نياوردم و تا هنگامي ke زنده بود؛ او ra وادار be كاري ke خوشش نيايد ننمودم؛ او نــيــز مرا be خشم نياورد و نافرماني هم ننمود.”
مقام حضرت زهرا (عليها السلام) و جايگاه علمي ايشان
فاطمه زهرا (عليها السلام) در نزد شيعيان اگــر چــه امام نيست؛ امــا مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بين مسلمانان be خصوص شيعيان؛ نه تنها كمتر از ساير ائمه نيست؛ بـلـكـه آن حضرت همتاي امير المؤمنين و داراي منزلتي عظيمتر از ساير ائمه طاهرين (عليهم السلام) ميباشد.
اگر بخواهيم مقام علمي فاطمه (عليها السلام) ra درك كنيم و be گوشهاي از آن پي ببريم؛ شايسته اســت be گفتار او در خطبه فدكيه بنگريم؛ چــه آنجا ke استوارترين جملات ra در توحيد ذات اقدس ربوبي بر زبان جاري ميكند؛ ya آن هنگام ke معرفت و بينش خود ra نسبت be رسول اكرم آشكار ميسازد و ya در مجالي ke در آن خطبه؛ امامت ra شرح مختصري ميدهد. جاي جاي ايــن خطبه و احتجاجات ايــن بانوي بزرگوار be قرآن كريم و بيان علت تشريع احكام؛ خود سندي محكم بر اقيانوس بيكران علم اوست ke متصل be مجراي وحي اســت (قسمتي از ايــن خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از ديگر شواهدي ke be آن وسيله ميتوان گوشهاي از علو مقام فاطمه (عليها السلام) ra درك نمود؛ مراجعه زنان و ya حــتـي مردان مدينه در مسائل ديني و اعتقادي be آن بزرگوار ميباشد ke در فرازهاي گوناگون تاريخ نقل شده است. همچنين استدلالهاي عميق فقهي فاطمه (عليها السلام) در جريان فدك (كه مقداري از آن در ادامه ذكر خواهد گرديد)؛ be روشني بر احاطه فاطمه (عليها السلام) بر سراسر قرآن كريم و شرايع اسلامي دلالت مينمايد.
مقام عصمت
در بيان عصمت فاطمه (عليها السلام) و مصونيت او نه تنها از گناه و لغزش بـلـكـه از سهو و خطا؛ استدلال be آيه تطهير ما ra بينياز ميكند. ما در ايــن قسمت جهت جلوگيري از طولاني شدن بحث؛ تنها اشاره مينماييم ke عصمت فاطمه (عليها السلام) از لحاظ كيفيت و ادله اثبات همانند عصمت ساير ائمه و پيامبر اســت ke در قسمت مربوطه در سايت بحث خواهد شد.
بيان عظمت فاطمه از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ بارها و بارها فاطمه (عليها السلام) ra ستود و از او تجليل نمود. در مواقع بسياري ميفرمود: “پدرش be فدايش باد” و گاه خم ميشد و دست او ra ميبوسيد. be هنگام سفر از آخرين كسي ke خداحافظي مينمود؛ فاطمه (عليها السلام) بود و be هنگام بازگشت be اولين محلي ke وارد ميشد؛ خانه او بود.
عامه محدثين و مسلمانان از هــر مذهب و ba هــر عقيدهاي؛ ايــن كلام ra نقل نمودهاند ke حضرت رسول ميفرمود: “فاطمه پاره تن من اســت هــر كس او ra بيازارد مرا آزرده است.” از طرفي ديگر؛ قرآن كريم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ra از هــر سخني ke منشأ آن هواي نفساني باشد؛ بدور دانسته و صراحتاً بيان ميدارد ke هــر چــه پيامبر ميفرمايد؛ سخن وحي است. پــس ميتوان دريافت ke ايــن هــمــه تجليل و ستايش از فاطمه (عليها السلام)؛ علتي ماوراي روابط عاطفي مابين پدر و فرزند دارد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نــيــز خود be ايــن مطلب اشاره ميفرمود. گاه در جواب خردهگيران؛ لب be سخن ميگشود ke خداوند مرا be ايــن كار امر نموده و ya ميفرمود: “من بوي بهشت ra از او استشمام ميكنم.”
اما اگــر از زواياي ديگر be بحث بنگريم و حديث نبوي ra در كنار آيات شريفه قرآن كريم قرار دهيم؛ مشاهده مينماييم قرآن كريم عقوبت كساني ke رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ra اذيت نمايند؛ عذابي دردناك ذكر ميكند. و ya ميفرمايد كساني ke خدا و رسول ra اذيت نمايند؛ خدا آنان ra در دنيا از رحمت خويش دور ميدارد و بــراي آنان عذابي خوار كننده آماده مينمايد. پــس be نيكي مشخص ميشود ke رضا و خشنودي فاطمه (عليها السلام)؛ رضا و خشنودي خداوند اســت و غضب او نــيــز باعث غضب خداست. be بياني دقيقتر؛ او مظهر رضا و غضب الهي است. چرا ke نميتوان فرض نمود؛ شخصي عملي ra انــجـام دهد و بدان وسيله فاطمه (عليها السلام) ra بيازارد و موجب آزردگي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گردد و بدين سبب مستوجب عقوبت الهي شود؛ امــا خداوند از آن شخص راضي و be عمل او خشنود باشد و در عين رضايت؛ او ra مورد عقوبتي سنگين قرار دهد.
نكتهاي ديگر ke از قرار دادن ايــن حديث در كنار آيات قرآن كريم بدست ميآيد؛ آنست ke رضاي فاطمه (عليها السلام)؛ تنها در مسير حق بدست ميآيد و غضب او فــقــط در انحراف از حق و عدول از اوامر الهي حاصل ميشود و در ايــن امر حــتـي ذرهاي تمايلات نفساني و ya انگيزههاي احساسي مؤثر نيست. چرا ke از مقام عدل الهي؛ بدور اســت شخصي ra be خاطر غضب ديگري ke برخواسته از تمايل نفساني و ya عوامل احساسي مؤثر بر اراده اوست؛ عقوبت نمايد.
فاطمه (عليها السلام) پــس از پيامبر
با وفات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ فاطمه (عليها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از يك طرف نه تنها پدر او بـلـكـه آخرين فرستاده خداوند و ممتازترين مخلوق او؛ از ميان بندگان be ســوي خداوند؛ بار سفر بسته بود. هم او ke در وجود خويش برترين مكارم اخلاقي ra جمع نموده و ba وصف صاحب خلق عظيم؛ توسط خداوند ستوده شده بود. هم او ke ba وفاتش باب وحي تشريعي بسته شد؛ از طرفي ديگر حق وصي او غصب گشته بود. و بدين ترتيب دين از مجراي صحيح خود؛ در حال انحراف بود. فاطمه (عليها السلام) هيچگاه غم و اندوه خويش ra در ايــن زمينه كتمان نمينمود. گاه بر مزار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) حاضر ميشد و be سوگواري ميپرداخت و گاه تربت شهيدان احد و مزار حمزه عموي پيامبر ra برميگزيد و درد دل خويش ra در آنجا بازگو مينمود. حــتـي آن هنگام ke زنان مدينه علت غم و اندوه او ra جويا شدند؛ در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود ke محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصي اوست.
هنوز چيزي از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نگذشته بود ke سفارش رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهي توسط ايشان در روز غدير؛ مبني بر نصب امام علي (عليه السلام) be عــنــوان حاكم و ولــي مسلمين پــس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ توسط عده اي ناديده گرفته شــد و آنان در محلي be نام سقيفه جمع گشتند و از ميان خود فردي ra be عــنــوان حاكم برگزيدند و شروع be جمعآوري بيعت از سايرين بــراي او نمودند. be همين منظور بود ke عدهاي از مسلمانان be نشانه اعتراض be غصب حكومت و ناديده گرفتن فرمان الهي در نصب امام علي (عليه السلام) be عــنــوان ولــي و حاكم اسلامي پــس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه فاطمه (عليها السلام) جمع گشتند. هنگامي ke ابوبكر – منتخب سقيفه – ke تنها توسط حاضرين در سقيفه انتخاب شده بود؛ از اجتماع آنان و عدم بيعت ba وي مطلع شد؛ عمر ra روانه خانه فاطمه (عليها السلام) نمود تا امام علي (عليه السلام) و سايرين ra be زور بــراي بيعت در مسجد حاضر نمايد. عمر نــيــز ba عدهاي be همراه پاره آتش؛ روانه خانه فاطمه (عليها السلام) شد. هنگامي ke بر در خانه حاضر شد؛ فاطمه (عليها السلام) be پشت در آمد و علت حضور آنان ra جويا شد. عمر علت ra حاضر نمودن امام علي (عليه السلام) و ديگران در مسجد بــراي بيعت ba ابوبكر عــنــوان نمود. فاطمه (عليها السلام) آنان ra از ايــن امر منع نمود و آنان ra مورد توبيخ قرار داد. در نتيجه عدهاي از همراهيان او متفرق گشتند. امــا در ايــن هنگام او ke از عدم خروج معترضين آگاهي يافت؛ تهديد نمود در صورتي ke امام علي (عليه السلام) و سايرين بــراي بيعت از خانه خارج نشوند؛ خانه ra ba اهلش be آتش خواهد كشيد. و ايــن در حالي بود ke ميدانست حضرت فاطمه (عليها السلام) در خانه حضور دارد. در ايــن موقع عدهاي از معترضين از خانه خارج شدند ke مورد برخورد شديد عمر قرار گرفتند و شمشير برخي از آنان نــيــز توسط او شكسته شد. امــا همچنان امير مومنان؛ فاطمه و كودكان آنان در خانه حضور داشتند. بدين ترتيب عمر دستور داد تا هيزم حاضر كـنـنـد و be وسيله هيزمهاي گردآوري شده و پاره آتشي ke ba خود همراه داشت؛ درب خانه ra be آتش كشيدند و be زور وارد خانه شدند و be همراه عدهاي از همراهانش خانه ra مورد تفتيش قرار داده و امام علي ra be زور و ba اكراه be سمت مسجد كشان كشان بردند. در حين ايــن عمل؛ فاطمه (عليها السلام) بسيار صدمه ديد و لطمات فراواني ra تحمل نمود امــا باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظيفه و تكليف الهي خويش در دفاع از ولــي زمان و امام خود be مسجد آمد. عمر و ابوبكر و همراهان آنان ra در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان ra از غضب الهي و نزول عذاب بر حذر داشت. امــا آنان اعمال خويش ra ادامه دادند.
فاطمه (عليها السلام) و فدك
از ديگر ستمهايي ke پــس از ارتحال پيامبر در حق فاطمه (عليها السلام) روا داشته شد؛ مسأله فدك بود. فدك قريهاي اســت ke تا مدينه حدود 165 كيلومتر فاصله دارد و داراي چشمه جوشان و نخلهاي فراوان خرماست و خطهاي حاصلخيز ميباشد. ايــن قريه متعلق be يهوديان بود و آن ra بدون هيچ جنگي be پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بخشيدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال ميگردد و بر طبق صريح قرآن؛ تنها اختصاص be خداوند و پيامبر اسلام دارد. پــس از ايــن جريان و ba نزول آيه «و ات ذا القربي حقه»؛ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر طبق دستور الهي آن ra be فاطمه (عليها السلام) بخشيد. فاطمه (عليها السلام) و امير مومنان (عليه السلام) در فدك عاملاني داشتند ke در آباداني آن ميكوشيدند و پــس از برداشت محصول؛ درآمد آن ra بــراي فاطمه (عليها السلام) ميفرستادند. فاطمه (عليها السلام) نــيــز ابتدا حقوق عاملان خويش ra ميپرداخت و ســپــس مابقي ra در ميان فقرا تقسيم مينمود؛ و ايــن در حالي بود ke وضع معيشت آن حضرت و امام علي (عليه السلام) در سادهترين وضع be سر ميبرد. گاه آنان قوت روز خويش ra هم در راه خدا انفاق مينمودند و در نتيجه گرسنه سر be بالين مينهادند. امــا در عين حال فقرا ra بر خويش مقدم ميداشتند و در ايــن عمل خويش؛ تنها خدا ra منظور نظر قرار ميدادند. (چنانچه در آيات آغازين سوره دهر آمده است). پــس از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ ابابكر ba منتسب نمودن حديثي be پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ba ايــن مضمون ke ما انبيا از خويش ارثي باقي نميگذاريم؛ ادعا نمود آنچه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باقي مانده؛ متعلق be تمامي مسلمين است.
فاطمه در مقام دفاع از حق مسلم خويش دو گونه عمل نمود. ابتدا افرادي ra be عــنــوان شاهد معرفي نمود ke گواهي دهند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در زمان حيات خويش فدك ra be او بخشيده اســت و در نتيجه فدك چيزي نبوده ke be صورت ارث be او رسيده باشد. در مرحله بعد حضرت خطبهاي ra در مسجد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ايراد نمود ke همانگونه ke قبلاً نــيــز ذكر شد؛ حاوي مطالب عميق در توحيد و رسالت و امامت است. در ايــن خطبه ke در نهايت فصاحت و بلاغت ايراد گرديده است؛ بطلان ادعاي ابابكر ra ثابت نمود. فاطمه be ابوبكر خطاب نمود ke چگونه خلاف كتاب خدا سخن ميگويي؟! ســپــس حضرت be شواهدي از آيات قرآن اشاره نمود ke در آنها سليمان؛ وارث داود ذكر گرديده و ya زكريا از خداوند تقاضاي فرزندي ra مينمايد ke وارث او و وارث آل يعقوب باشد. از استدلال فاطمه (عليها السلام) be نيكي اثبات ميگردد بر فرض ke فدك در زمان حيات پيامبر be فاطمه (عليها السلام) بخشيده نشده باشد؛ پــس از پيامبر be او be ارث ميرسد و در ايــن صورت باز هم مالك آن فاطمه اســت و ادعاي اينكه پيامبران از خويش ارث باقي نميگذارند؛ ادعايي اســت خلاف حقيقت؛ و نسبت دادن ايــن كلام be پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) امري اســت دروغ؛ چرا ke محال اســت آن حضرت بر خلاف كلام الهي سخن بگويد و خداوند نــيــز بارها در قرآن كريم ايــن امر ra تاييد نموده و بر آن تاكيد كرده است. امــا ba تمام ايــن وجود؛ همچنان غصب فدك ادامه يافت و be مالك حقيقياش بازگردانده نشد.
بايد توجه داشت صحت ادعاي فاطمه (عليها السلام) چنان واضح و روشن بود و استدلالهاي او آنچنان متين و استوار بيان گرديد ke ديگر بــراي كسي جاي شك باقي نميماند و بسياري از منكرين در درون خود be وضوح آن ra پذيرفته بودند. دليل ايــن معنا؛ آنست ke عمر خليفه دوم هنگامي ke فتوحات اسلامي گسترش يافت و نياز دستگاه خلافت be در آمد حاصل از آن بر طرف گرديد؛ فدك ra be امير مؤمنان (عليه السلام) و اولاد فاطمه (عليها السلام) باز گرداند. امــا بار ديگر در زمان عثمان فدك غصب گرديد.
بيماري فاطمه (عليها السلام) و عيادت از او
سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتي ke be او بر اثر هجوم be خانهاش و وقايع پــس از آن وارد گشته بود؛ بيمار گشت و در بستر بيماري افتاد. گاه be زحمت از بستر برميخاست و كارهاي خانه ra انــجـام ميداد و گاه be سختي و ba همراهي اطفال كوچكش؛ خود ra كنار تربت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ميرساند و ya كنار مزار حمزه عموي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ديگر شهداي احد حاضر ميگشت و غم و اندوه خود ra بازگو مينمود.
در همين ايام بود ke روزي زنان مهاجر و انصار ke از بيماري او آگاهي يافته بودند؛ جهت عيادت be ديدارش آمدند. فاطمه (عليها السلام) در ايــن ديدار بار ديگر اعتراض و نارضايتي خويش ra از اقدام گروهي ke خلافت ra be ناحق از آن خويش نموده بودند؛ اعلام نمود و از آنان و عدهاي ke در مقابل آن سكوت نموده بودند؛ be علت عدم انــجـام وظيفه الهي و ناديده گرفتن فرمان نبوي درباره وصايت امام علي (عليه السلام) انتقاد كــرد و نسبت be عواقب ايــن اقدام و خروج اسلام از مجراي صحيح خود be آنان هشدار داد. همچنين بركاتي ra ke در اثر عمل be تكليف الهي و اطاعت از جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد؛ خاطر نشان نمود.
در چنين روزهايي بود ke ابابكر و عمر be عيادت حضرت آمدند. هــر چند در ابتدا فاطمه (عليها السلام) از آنان رويگردان بود و be آنان اذن عيادت نميداد؛ امــا سرانجام آنان بر بستر فاطمه (عليها السلام) حاضر گشتند. فاطمه (عليها السلام) در ايــن هنگام؛ ايــن كلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ra ke فرموده بود: “هر كس فاطمه ra be غصب در آورد من ra آزرده و هــر ke او ra راضي نمايد مرا راضي نموده”؛ be آنان يادآوري نمود. ابابكر و عمر نــيــز صدق ايــن كلام و انتساب آن be پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ra تأييد نمودند. سرانجام فاطمه (عليها السلام)؛ خدا و ملائكه ra شاهد گرفت فرمود: “شما من ra be غضب آورديد و هرگز من ra راضي ننموديد؛ در نزد پيامبر؛ شكايت شما دو نفر ra خواهم نمود.”
وصيت
در ايام بيماري؛ فاطمه (عليها السلام) روزي امام علي (عليه السلام) ra فراخواند و آن حضرت ra وصي خويش قرار داد و be آن حضرت وصيت نمود ke پــس از وفاتش؛ فاطمه (عليها السلام) ra شبانه غسل دهد و شبانه كفن نمايد و شبانه دفن كــنــد و احدي از كساني ke در حق او ستم روا داشتهاند؛ در مراسم تدفين و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.
شهادت
سرانجام روز سوم جمادي الثاني سال يازدهم هجري فرا رسيد. فاطمه (عليها السلام) آب طلب نموده و بوسيله آن بدن مطهر خويش ra شستشو داد و غسل نمود. ســپــس جامهاي نو پوشيد و در بستر خوابيد و پارچهاي سفيد be روي خود كشيد؛ چيزي نگذشت ke دخت پيامبر؛ بر اثر حوادث ناشي از هجوم be خانه ايشان؛ دنيا ra ترك نموده و be شهادت رسيد؛ در حاليكه از عمر مباركش بنا بر مشهور؛ 18 سال بيشتر نميگذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پــس از رسول خدا در ايــن دنيا زندگي نمود.
فاطمه (عليها السلام) در حالي از ايــن دنيا سفر نمود ke بنا بر گفته معتبرترين كتب در نزد اهل تسنن و همچنين برترين كتب شيعيان؛ از ابابكر و عمر خشمگين بود و در اواخر عمر هرگز ba آنان سخن نگفت؛ و طبيعي اســت ke ديگر حــتـي تأسف ابيبكر در هنگام مرگ از تعرض be خانه فاطمه (عليها السلام) سودي نخواهد بخشيد.
تغسيل و تدفين
مردم مدينه پــس از آگاهي از شهادت فاطمه (عليها السلام)؛ در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشييع و تدفين فاطمه (عليها السلام) بودند؛ امــا اعلام شــد ke تدفين فاطمه (عليها السلام) be تأخير افتاده است. لذا مردم پراكنده شدند. هنگامي ke شب فرا رسيد و چشمان مردم be خواب رفت؛ امام علي (عليه السلام) بنا بر وصيت فاطمه (عليها السلام) و بدور از حضور افراد؛ be غسل بدن مطهر و رنج ديده همسر خويش پرداخت و ســپــس او ra كفن نمود. هنگامي ke از غسل دادن او فارغ شد؛ be امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) (در حالي ke در زمان شهادت مادر هــر دو كودك بودند.) امر فرمود: تا عدهاي از صحابه راستين رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ra ke البته مورد رضايت فاطمه (عليها السلام) بودند؛ خبر نـمـايـنـد تا در مراسم تدفين آن بزرگوار شركت كنند. (و اينان از 7 نفر تجاوز نميكردهاند). پــس از حضور آنان؛ امير مؤمنان بر فاطمه (عليها السلام) نماز گزارد و ســپــس در ميان حزن و اندوه كودكان خردسالش ke مخفيانه در فراق مادر جوان خويش گريه مينمودند؛ be تدفين فاطمه (عليها السلام) پرداخت. هنگامي ke تدفين فاطمه (عليها السلام) be پايان رسيد؛ رو be سمت مزار رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمود و گفت:
“سلام بر تو اي رسول خدا؛ از جانب من و از دخترت؛ آن دختري ke بر تو و در كنار تو آرميده اســت و در زماني اندك be تو ملحق شده. اي رسول خدا؛ صبر و شكيباييام از فراق حبيبهات كم شده؛ خودداريم در فراق او از بين رفت… ما از خداييم و بسوي او باز ميگرديم… be زودي دخترت؛ تو ra خبر دهد ke چــه سان امتت فراهم گرديدند و بر او ستم ورزيدند. سرگذشت ra از او بپرس و گزارش ra از او بخواه ke ديري نگذشته و ياد تو فراموش نگشته…”
امروزه پــس از گذشت ساليان متمادي همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفي اســت و كسي از محل آن آگاه نيست. مسلمانان و بخصوص شيعيان در انتظار ظهور امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بزرگترين منجي الهي و يازدهمين فرزند از نسل فاطمه (عليها السلام) در ميان ائمه ميباشند تا او مزار مخفي شده مادر خويش ra بر جهانيان آشكار سازد و be ظلم و بي عدالتي در سراسر گيتي؛ پايان دهد.
سخنان فاطمه
از فاطمه (عليها السلام) سخنان فراواني بر جاي مانده؛ ke پارهاي از آنان مستقيماً از او نقل شده اســت و be نيكي ميتوان گوشهاي از علو مقام و ژرفاي علم و معرفت او ra در ايــن كلمات دريافت و پارهاي ديگر نــيــز بواسطه او؛ از وجود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت گشته اســت ke be نوبه خود بيانگر ارتباط نزديك او ba رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و عمق درك و فهم فاطمه (عليها السلام) ميباشد. در ايــن مجال؛ جهت رعايت اختصار تنها be دو مورد از كلماتي ke مستقيماً از فاطمه (عليها السلام) نقل شده اشاره مينماييم:
1- قال مولاتنا فاطمه الزهرا (عليها السلام): “من اصعد الي الله خالص عبادته؛ اهبط الله عزوجل اليه افضل مصلحته”
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود: “هر كس عبادت خالص خود ra be ســوي پروردگار بالا بفرستد؛ خداوند برترين مصلحت خود ra be ســوي او ميفرستد.”
2- قال مولاتنا فاطمه الزهرا (عليها السلام) في قسم من خطبه الفدكيه: “فجعل الله الايمان تطهيراً لكم من الشرك؛ و الصلوه تنزيها لكم عن الكبر؛ و الزكاه تزكيه للنفس و نماًء في الرزق؛ و الصيام تثبيتاً للإ خلاص؛ و الحج تشييداً للدين؛ و العدل تنسيقاً للقلوب؛ و طاعتنا نظاماً للمله؛ و امــا متنا اماناً من الفرقه؛ و الجهاد عزا للإسلام؛ و الصبر معونه علي استيجاب الأجر؛ و الأمر بالمعروف مصلحه للعامه؛ و بر الوالدين وقايه من السخط؛ وصله الأرحام منماه للعدد؛ و القصاص حصناً للدماء؛ و الوفاء بالندر تعريضاً للمغفر
- سه شنبه ۲۸ شهریور ۹۶ | ۱۷:۱۵
- ۱۱ بازديد
- ۰ نظر